روزای هیجان انگیز!

ساخت وبلاگ

وااای!

بازم یه عالمه گذشت و من یه عالمه نَنوشتم!

بگذریم از خاطرات خرید عید و حال و هوای نوروز و دید و بازدیدا و سیزده به در و ...اووووف! خیلی زیادن خاطره های شیرین خداروشکر!

 

الان میخوام بگم که بالاخره امتحانای ترم 6 هم تموم شد!

رسیدیم به تابستونِ ایده آلی که قراره مستقل شدنمون توش اتفاق بیوفته؛ چقدر انتظار کشیدیم، و چه انتظار شیرینی...

تا یک ماه پیش سخت مشغول خونه گردی بودیم و یک آگهی "دیوار" نبود که از زیر دستمون در بره! در عین حال به شدت درگیر درسا بودیم و این مسئله کارو سخت تر می کرد.

ما خونه ای میخواستیم که علاوه بر قیمت مناسب، به مرکز شهر نزدیک باشه؛ ینی برخلاف اکثر زوج ها که زندگی شونو از قاسم آباد شروع می کنن، ما بخاطر کار عشقم، باید دور اونجا و گزینه های نسبتا مناسب ترش رو خط می کشیدیم؛ اینم باز بیشتر کارو سخت می کرد!

مادربزرگ همسرجونمم قرار بود خونشونو عوض کنن؛ صالحم علاقه ی شدیدی به خونه مادرجون داشت و واسه همین در نهایت اونجارو قولنامه کردیم تا بشه " کلبه ی عشق" .

الان با تموم شدن امتحانا، کاملا وقتش رسیده بود که خریدای بزرگمونم انجام بدیم. در همین راستا، امروز صبح، با عشقم و در معیت مامان جون، رفتیم بازار فرش مجتمع فروردین و دوتا فرش و دو تا قالیچه خوکشل و گوگولی خریدیم؛ البته بعد از کلی گشتن و دودلی و زیرو رو کردن! با اینکه ماه رمضونه و هوا به شدت گرم، دوباره عصر رفتیم واسه خرید مبل! اینطوری شد که فرشا و مبلای کلبه عشقمون مهیا شد.

الهی بگردم عشقمو که کلی خستش کردم و تا افطار یه عالمه تشنگی کشید :( عاشقشم 3>

عاشقانه های من و او...
ما را در سایت عاشقانه های من و او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chamsafar73756 بازدید : 192 تاريخ : شنبه 29 دی 1397 ساعت: 9:07