اولین خونه تکونی!

ساخت وبلاگ
تو یه صبح قشنگ و دوست داشتنی و آفتابی و ماااااااه، که صبح یکی از اولین روزای تعطیلیه(بیست‌وپنجم اسفند ماه) و داریم میریم به پیشواز نوروز نودو‌هفت، اولین خونه تکونیِ عشقولانه منو صالح‌جانم رقم خورد؛ البته تو یک روز ختم نشد و بساط ما تا همین امروز که بیست‌وهفتم هست هنوز پهنه!

برگردم به همون شروعش؛ یعنی بیست‌وپنجم!
اولین مرحله، تمیز کردن راه پله و سروسامون دادن به وسایل و کارتون خالی هایی بود قبل از عروسی دونه دونه چِپونده بودیم بالا!!! تمومِ وسایلو بردیم رو پشت بوم و بعدش شروع کردیم به شستن راه پله! آخ چشمتون روز بد نبینه! صالح‌جانم گفت اول جارو بزنیم بعد بشوریماااا، من گفتم نه! خلاصه آب و خاک که قاطی شدن، شدن گِل و به پایین که یه نگاه انداختیم دیدیم چه نقشی رو دیوار سفید پدیدار شده و چه شاهکار هنری ای... اینو دیگه کجای دلمون میذاشتیم؟😥😢
پنجره رو باز کردیم باد بیاد بلکه خوب بشه، وگرنه باید یه دست رنگ می‌زدیم قبل از اینکه صاحبخونه ببینه!
خلاصه پروسه ای بود شستن راه پله!
یک ساعتی که گذشت خداروشکر دیوار درست شد و یه نفس راحتی کشیدیم🙃
حالا راه پله خشک شده و وقت چیدن وسیله های گردگیری شده بود، صالح‌جانم انقدر خوب جابجا کرد که حجم اشغال شده به نصف کاهش پیدا کرد و خییییلی مرتب شد😍
غروب شده بود و خسته و کوفته اومدیم خونه و بعد از نماز با عشقم یه چای دِبش زدیم😉
صالحم مشغول کاراش شده بود و منم کارای جزئی خونه‌تکونی رو انجام می‌دادم. حدود ساعت ده و نیم در کمال ناباوری، آقا صالحم گفت بپوش بریم بیرون یه دوری بزنیم😍🤔😯😮 از همین اول حدس زدم یه برنامه ای در کاره! خلاصه منم کلی ذوق کردم و پوشیدم و منتظر بودم بریم پیاده روی و دور دور که عشقم گفت یه اسنپ بگیر به مقصد چهارراه دکترا! چهارراه دکترا، معنی ای جز سینما هویزه نداشت!😍 وووووی چه عالی! هر چی اصرار کردم اسم فیلمو بهم نگفت!
بله! لانتوری!
هم فیلم عالی بود، هم سورپرایز عشقِ خاصم بعد یک روز پرکار!
حدود ساعت یک از سینما اومدیم بیرون و دیدیم به برکت روزای آخر سال، بعضی از مغازه‌ها هنوز بازن! از جلو سفال لالجین رد می‌شدیم گفتیم بریم ببینیم تازه چی داره، که دوتا قلم‌دونِ خوکشل و یدونه مجسمه جوجو‌ی ناز خریدیم. همزمان اسنپم رسید و راهیِ کلبه عشق شدیم...

بی شک یه خاطره خاص و به یاد موندنی شد😍😊

راستی راستی! این اولین نوشته‌ای هست که بعد از رونمایی از وبلاگ دارم می‌نویسم! میدونم که مخاطب خاصمَم بلافاصله میخونه و این خیلی عالیه😍😙 میتونم از همین فرصت استفاده کنم و بهت بگم عاشقتم صالحم❤

#خونه_تکونی
#آب_بازی
#شله‌زرد_رو_پشت_بوم

#سورپرایز

#سینما_هویزه

#یک_عاشقانه_دیگر

عاشقانه های من و او...
ما را در سایت عاشقانه های من و او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chamsafar73756 بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 3 خرداد 1397 ساعت: 16:34